خداحافظ تا ۴ سال بعد!

پارالمپيك لندن هم تمام شد، با همه موفقيت‌ها و مدال‌هاي خوش‌رنگ و باارزشي كه براي ورزش ايران و به ويژه ورزش جانبازان سرافراز و معلولان باانگيزه داشت. طبق گفته مسئولان قرار است پاداش مدال‌آوران پارالمپيكي دقيقاً همان اندازه با المپيكي‌ها باشد اما آيا واقعاً به همان اندازه هم از توجه مسئولان بهره‌مند مي‌شوند؟! 
 
چهار سال تلاش مستمر و طاقت‌فرساي پارالمپيكي‌ها را كسي نديد، هركدام از اين بچه‌ها كه بعضاً نفرات پا به سن گذاشته هم در جمع آنها ديده مي‌شود، در گوشه‌اي از ايران پهناور بي‌سر و صدا و با دنيايي از كمي و كاستي‌ها تمرينات خود را پيگيري كردند، يكي در بيابان‌هاي اطراف شهرش، يكي در ورزشگاه‌هاي خالي از امكانات و ديگري بدون مربي. در آن چهار سال كمتر مقام مسئولي بود كه سراغي از جانبازان و معلولان بگيرد. البته در اين بين نبايد زحمات بي‌دريغ فدراسيون جانبازان و معلولان را ناديده گرفت اما ديگر دست‌اندركاران ورزشي كه تمامي مدال‌هاي كسب شده را يك شبه در كارنامه كاري خود ثبت كردند، وقت اين را نداشتند كه چند لحظه‌اي را در كنار كاروان پارالمپيكي‌ها بگذرانند. 
 
آوردگاه لندن عرصه را براي قدرت‌نمايي كاروان دلوار فراهم كرد. اعضاي اين كاروان به خوبي نام رئيس‌علي دلواري را در سرزمين انگليسي‌ها زنده كردند و پرچم ۳ رنگ ايران را به اهتزاز درآوردند. دو‌و‌ميداني‌كاران درخشش فوق‌العاده‌اي داشتند، وزنه‌برداران و به ويژه سيامند رحمان، قوي‌ترين مرد جهان دل مردم را بارها شاد كردند، واليباليست‌هاي كشورمان در عين شايستگي مدال نقره را به گردن آويختند، در تير و كمان تنها مدال طلاي بانوان كاروان دلوار به دست آمد، فوتبال هفت نفره جور فوتبال ۱۱ نفره را كشيد و ساير ورزشكاران اعزامي هم براي اعتلاي نام كشورمان از جان مايه گذاشتند. 
 
با پايان يافتن پارالمپيك ۲۰۱۲ يك سؤال در ذهن‌مان ايجاد شد و آن اينكه افتخارآفريني كاروان پارالمپيك تا چه مدت در اذهان باقي مي‌ماند و تا چه وقت آقايان پشت ميزنشين براي رسدين به مقاصد خود و مطرح كردن اسمشان نامي از معلولان و جانبازان سربلند مي‌برند؟ همين تيم ملي كشتي فرنگي كه در المپيك خوش درخشيد فقط چند روزي گوشه‌اي از مطبوعات ورزشي را به خود اختصاص داد، چندباري هم تصاوير تقدير از محمدبنا پخش شد و ديگر هيچ. پرواضح است پارالمپيكي‌ها به مراتب زودتر از آنچه بر تيم بنا گذشت فراموش مي‌شوند و كسي سراغشان را نمي‌گيرند. همه بي‌خيالشان مي‌شوند تا چهار سال ديگر و المپيك بعدي! 
 
با چنين شرايطي ادامه راه و تمرين كردن به اميد موفقيت دوباره در المپيك ۲۰۱۶ انصافاً اراده پولادين مي‌طلبد، ورزشكار معلولي كه با امكانات ناچيز و بدون دستمزد و درآمد و در دور افتاده‌ترين نقاط شبانه‌روز به مدال‌آوري فكر مي‌كند. اينكه مقامات بلند پايه ورزشي با اين وضعيت در آينده چگونه از آنها انتظار مدال‌آوري دارند را بايد از خودشان پرسيد. اين جملات تنها گوشه‌اي از درد دل‌هاي اين عزيزان بود. با اين حال شك نداريم همين معلولان و جانبازان در ادوار بعدي و ساير مسابقات باز هم بدون هيچ چشمداشت و انتظاري به عشق وطن زحمت‌شان را مي‌كشند و سرود ايران را در جهان طنين‌انداز مي‌كنند. 

نظرات
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است اولین نظر را شما ثبت کنید
ثبت دیدگاه

ارسال دیدگاه