آمريكا از جان ما چه مي خواهد ؟

زرین نامه: چند سالی است كه آمريكا و غربي ها تحريم هاي اقتصادی خود را عليه ايران تشدید كرده و از راه جنگ اقتصادي وارد شده اند و اين شايد آخرين حربه آمريكا عليه ايران باشد .

يكي از نكاتي كه در جامعه ما وجود دارد اين ست كه معمولا مديران ما هميشه از ماهيت موجودي پشت پرده بنام آمريكا يا شيطان بزرگ سخن مي گويند . ابتدا فكر مي كردم مديران ما توانايي انجام يك كاري را ندارند و وقتي چنين مي شود تقصير را به گردن عوامل داخلي كه ديگر نهادها و سازمانها و عوامل خارجي يعني آمريكا و ديگر كشورها مي اندازند .

در اين سي و چهار سالي كه از انقلاب گذشت اين امر گاهي پر رنگ و گاهي هم كمرنگ بوده اما در اين يكسال اخير شايد ديگر بر كسي پوشيده نمانده كه آمريكا و هم پيمانانش تمام قد جلوي ايران ايستادند و همتشان اين است كه كمر مقاومت ملت ايران را بشكنند. وقتي دارو كه مورد نياز بيماران است و ممكن است در صورت كمبود يا فقدانش فردي جانش را از دست بدهد ممنوع و تحريم مي شود ، خوي گرگ صفتي آمريكا و غرب بيش از پيش نمايان مي شود اما در داخل هم ما مي توانستيم با پيش بيني اين دشمني ها و راهكارهاي احتمالي آمريكا در آينده جلوي اين فضا را بگيريم كه بعضا با كم كاريها و قصور در بدنه دولت اين كار انجام نشد .

اما براستي آمريكا از جان ما چه مي خواهد ؟
كشوري كه با ما فرسنگها فاصله جغرافيايي دارد چه منافعي در كشور ما دارد كه ما را رها نمي كند ؟ جواب اين سوالها شايد خيلي از شبهات موجود بين آمريكا و ايران را روشن كند .

ماهيت وجودي آمريكا به اين صورت است كه بصورت 49 ايالت فدرال اداره مي شود و در حدود 250 ميليون نفر يعني سه برابر ايران جمعيت دارد . سابقه اين كشور چيزي نزديك به دو قرن است و زماني كه كريستف كلمب آن را كشف كرد سرخپوستان، ساكنان اصلي اين سرزمين بودند اما نژادپرستاني كه از جاهاي ديگر دنيا به اين سرزمين بكر و ناشناخته آمده بودند با بيرحمي تمام سرخپوستان را مي كشتند و زمينهايشان را تصاحب كردند .

اصالت در امريكا غريبه است و 40 درصد مردم آمريكا را در حال حاضر اسپانيولي ها تشكيل مي دهند . دكترين كشور آمريكا اينست كه مغزها و نخبگان كشورهاي ديگر را تطميع كرده و به بهانه هايي چون فضاي كسب و كار ، توليد ثروت ، آزادي هاي فردي و اجتماعي و در دسترس بودن تجهيزات و امكانات آنها را به درون آمريكا بكشانند . براي همين است كه اگر دقت كنيد اكثر متفكرين اين كشور اصالت آمريكايي ندارند .

ورود آمريكا در عرصه سياسي ايران به بعد از كودتاي 28 مرداد 1332 بر مي گردد . قبل از آن كشورهايي چون انگليس ، فرانسه و پرتقال و بلوك شرق يعني شوروي مناطقي از ايران را تحت اشغال خود داشتند و از منابع ما استفاده مي كردند .

آمريكا كه خيلي دوست داشت وارد فضاي سياسي ايران شود در زمان كودتاي 28 مرداد با همكاري انگليس و به بهانه مبارزه با خطر كمونيسم ، شاه را مجددا به كشور بازگرداند و بعد از آن شروع به ايجاد ساختارهاي آمريكايي در درون كشور نمودند كه شاهكار آنها تشكيل سازمان مخوفي بنام ساواك در سال 36 به رياست سرلشكر تيمور بختيار بود . همچنين سرازير شدن مستشاران و نظامياني كه قرار بود ساختار نظامي ايران را تغيير دهند .

در اوايل سال 40 شاه تحت فشار آمريكا انقلاب سفيد يا همان اصلاحات ارضي را براي كاهش احساسات ضد شاهنشاهي مردم طرح ريزي كرد اما اين طرح بجاي آنكه به مردم خدمتي بكند خرده مالكان و ارباباني را بر سر مردم چماق كرد كه كارشان ظلم بود و تجاوز به مردم بيگناه و نتيجه آن شكاف بيشتر بين حكومت و مردم بود . از اين همين زمان بود كه صداي روحانيت به بهانه مخالفت با حضور آمريكا در ايران بلند شد و يك روحاني بنام خميني با تيزبيني خاص خويش متوجه نفوذ بيش از حد آمريكا و اسراييل در حكومت و لايه هاي پنهان جامعه ايران شد .

در اوايل دهه 50 دو ويژگي ايران خيلي به چشم مي آيد: يكي فروش بالاي نفت ايران و در آمد هنگفت حكومت كه يا به جيب دوستان و خاندان شاهنشاه مي رفت و يا اينكه صرف خريد اسلحه و هواپيما از آمريكا مي شد . ويژگي ديگر برگزاري جشن هاي دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهي در تخت جمشيد بود كه با صرف هزينه هاي هنگفت موجب شكاف بيشتر و ناراحتي مذهبي مردم ايران شد .

در تمامي اين سالها آمريكا بيشترين منفعت ها را از ايران مي برد . هم از منابع سرشار نفتي ما استفاده مي كرد و هم سلاحهاي توليد شده خودش را مي فروخت و هم توانسته بود تا حدودي فرهنگ غربي را در جامعه رسوخ دهد . تمامي اين كارها كه اگر بخواهد ريز بيان شود اوج خيانتها و بيرحمي هاي آمريكاييان و غربي ها را در حق ايرانيان نشان مي دهد با چراغ سبز شاه بود كه در 22 بهمن 57 بساطش برچيده شد .

با انقلاب ايران آمريكا فكر كرد اين يك هيجان و هياهويي است كه زود مي خوابد و مي تواند با نفوذ در رجال سياسي اوضاع را به سمت خود برگرداند و البته تا حدودي درست هم فكر كرده بود چرا كه افراد دولت موقت و حتي رئيس جمهور منتخب ملت يعني بني صدر بطور كامل مجري برنامه هاي آمريكا و غرب بودند و در عمل با اصول اوليه انقلاب مخالفت مي كردند .

ايستادگي ملت و امام امت در مقابل زياده خواهي امريكا و عوامل آن در كشور يعني نهضت آزادي و جبهه ملي باعث شد كه كم كم نگراني آمريكا جدي تر شود . تسخير لانه جاسوسي آمريكا در تهران و گروگانگيري 444 روزه باعث شد كه روابط ايران و آمريكا بطور كامل قطع شود كه البته امام و انقلابيون هم تمايل به اين قطع رابطه داشتند و اين قطع رابطه را به نفع مردم ايران مي دانستند .

5 ارديبهشت ماه 1359 در طبس اوج شكست و خفت آمريكا بود و شكست كودتاي نوژه كم كم سران آمريكا را از بابت انقلاب مردم ايران نگران كرد چرا كه آنها فكر مي كردند انقلاب ايران نطفه ايست كه به سن بلوغ نمي رسد .

كينه جويي هاي ناتمام آمريكا در قبال ايران باعث شد برژينسكي در مرز اردن با صدام ملاقات كند و او را تحريك كند كه الان بهترين زمان حمله به ايران است . صدام احمق هم كه خود را رهبر جهان عرب و سردار قادسيه مي خواند با تحريك سران مرتجع عرب و امريكا و حمايت 50 كشور غربي از لحاظ نيرو و تجهيزات به ايران حمله كرد .

آمريكا ديد جنگ هر چه طولاني تر مي شود ايرانيان قوي تر و جنگجوتر مي شوند لذا در سال 66 در خليج فارس طي جنگ نفت كش ها مستقيما با ايران وارد جنگ شد اما بجايي نرسيد .

جنگ كه تمام شد تهاجم فرهنگي شروع شد . چندين هزار شبكه تلويزيوني و راديويي خارجي و فارسي زبان هجمه تبليغاتي خود را عليه ايران شروع كردند . فيلم هاي مبتذل و ترانه هاي پاپ جاذبه هايي بودند كه مي توانستند نسل جوان انقلاب را به نابودي بكشانند البته در برخي نقاط به موفقيت هايي هم رسيدند اما مردم ايران به دليل اينكه عميقا ديندار هستند اين موضوعات نتوانست بصورت همه گير در كشور در آيد .

رسوخ در نخبگان و سران ايران هم از ديگر توطئه هاي آمريكا در كشور ما بود . ايجاد دو بلوك چپ و راست و آيجاد آتش اختلاف در ميان اين دو جناح يكي از طرح هاي شومي بود كه با هدف سرگرم كردن مسئولين و عدم توجه به مشكلات ملت كليد خورد . دولت اصلاحات با هدف توسعه سياسي دست به كارهايي زد كه نتيجه آن غائله 78 و فتنه 88 شد . در تمامي اين صحنه ها ردپاي آمريكا و ايادي غربي بوضوح ديده مي شود و البته دولتمردان آمريكا به روشني بيان مي كردند كه از اختلاف در ايران استقبال مي كنند .

در سال 84 كه مردم با خسته شدن از دولت توسعه سياسي خاتمي به دولت انقلابي احمدي نژاد روي آوردند انتظار مي رفت كه مشكلات مردم بيشتر مورد نظر قرار گيرد . بحث هاي داغي چون سهام عدالت ، مسكن مهر و يارانه ها اين اميدواري را بيشتر كرد اما وجه نگراني ديگري بوجود آمد كه منشا آن انحراف عميق در تشكيلات موسوم به اصولگرايان بود بطوريكه كه حلقه اي دور رئيس جمهور را گرفتند كه با دامن زدن به برخي خرافات غير مسقيم خدمات دولت را غيرملموس كردند كه البته اين هم از توطئه هاي آمريكا و حاميانش بود .

فتنه 88 اوج خصومت آمريكا عليه ايران بود . رخدادهايي كه در اين برهه روي داد بي نظير بود . پيدايش شعارهايي چون نه غزه نه لبنان جانم فداي ايران در سيزده آبان ، استقلال آزادي جمهوري ايراني در روز قدس ، پاره كردن عكس امام در 16 آذر 88 ، حمله به خيام و عزادران حسيني در روز عاشورا ، شعارها و توهين هايي كه به مقدسات نظام شد در اين سي سال بي سابقه بود . در اين جبهه هم آمريكا طرفي نبست و در سالروز 9 دي مردم تهران با حضور در معابر و ميادين نطفه فتنه را خفه كردند .

اما حدود يكسال است كه آمريكا و غربي ها تحريم هاي شديد خود را عليه ايران آغاز كرده اند و از راه جنگ اقتصادي وارد شده اند . اين شايد آخرين حربه امريكا عليه ايران باشد .

جنگ نظامي ، جنگ امنیتی ، جنگ فرهنگي ، جنگ علمی ، جنگ سياسي و اينك جنگ اقتصادي و البته اقتصاد گلوگاه و شاهرگ حياتي كشور است و انتخاب آن نشان از اهميت و جايگاه اقتصاد دارد البته شروع این جنگ هم به همان زمان آغاز انقلاب بر می گردد که با افزایش دوران عمر انقلاب بر شدت و عمق این جنگ افزوده شده است .

چرا كه گرسنگي و فقر بستر مناسبي براي آشوبهاي اجتماعي است لذا ماههاست كه منتظر اين آشوبها هستند . اما به نظر مي رسد مردم ما فهميده اند كه پشت سر هر مشكل ما ايراني ها نقشه اي آمريكايي خوابيده و به همين خاطر است كه با رهبري و مسئولين همكاري مي كنند .

البته نبايد منكر صدمات و مشكلات وارده به ملت شريف ايران شد و مسئولين بايد به اين امور رسيدگي كنند و حداقل در فرصت هاي بعدي جبران مافات بكنند و از اين همه صبر و بصيرت مردم قدرشناسي كنند ، چون مردم عزيز ايران در اين برهه حساس متانت به خرج داده و با دشمن شناسي به موقع كه نشان بصيرت انهاست راه همكاري با دولت و حكومت را در پيش گرفته اند و اين است كه آمريكا و برخي از ايادي داخلي آنها را عصباني كرده است .

جوهر كلام اينكه بدانيد تا دين داريد و مسلمان هستيد آمريكا شما را رها نمي كند . آمريكا با عنوان رهبري و رئيس جمهوري و چنين ساختاري هيچ مشكلي ندارد . مشكل آمريكا حكومت اسلامي است كه مي گويد بساط ظالم را بر چينيد . آمریکا از ایران هسته ای نمی ترسد و همه ی ترس او از ایران اسلامی است ، آمريكا خوب مي داند ظالم است بخاطر همين پيشاپيش علم مبارزه را بلند كرده است .

آن جانی که امریکا از ما می خواهید بگیرد ، همان دین ، ایمان ، غیرت ، تقید ما به مسائل مذهبی و ارادت و علاقه به ساحت قرآن و اهل بیت (ع) است .

فرامرز گلستانی

نظرات
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است اولین نظر را شما ثبت کنید
ثبت دیدگاه

ارسال دیدگاه