ریشه در کدام خاک داریم

زرین نامه: میگن اینجا مشکلات در راه رسیدن به هدف زیاده ولی اگه همین مشکلات نبودن ، شما اصلا به فکر حل مشکلات می افتادین که یه روزی بشه اسمتون رو گذاشت نخبه ؟

من اصولا بی مقدمه حرف میزنم و دنبال حاشیه نمی گردم . واسه همین الان نمیدونم چه مقدمه ای رو برای صحبت اصلی ام بکار ببرم . امروز با خبر شدم یکی از دوستان برای ادامه تحصیل خارج از کشور رفتند.
قبل اینکه از اینجا بره باهاش صحبت می کردم ، گفتم من با تحصیل در خارج از کشور مخالف نیستم ، ولی اگه قرار باشه هرکی بره دیگه بر نگرده ، اونوقت چی میشه؟

واقعا برای لحظه ای تصور کنید ، بببینید چه اتفاقی می افته؟ اگه کشورهای بزرگ و به ظاهر توسعه یافته اقتصادی و به قول خودشون جهان اولی، که امروزه از اونها به عنوان غول اقتصاد و علم و فناوری یاد میشه هم برای فرار از مشکلات کشورشون، به جایی دیگه می رفتند، اون وقت کسی می موند که اون کشور رو به پیش ببره؟
اونا موندن که کشورشون به سطح بالایی رسید. اما اینجا چی؟ اینجا خیلی ها تا میفهمن نخبه اند ، یا کاری خارق العاده از دستشون بر میاد زودی میزارن میرن خارج !

خب اگه این روند ادامه پیدا کنه، چند سال دیگه کی میمونه؟ آخه چرا بعضی از آدمها حتی برای لحظه ای به این فکر نمی کنن، که باید به خاکی که در اون یک نهال کوچیک بودن و رشد کردن، وفادار بمونن؟ چطور بعد چند سال به مردم و به وجدان خودشون نگاه میکنن؟ مگه میشه آدم ها انقدر بی معرفت باشن؟

اون وقته که مَثَل این آدمها میشه مَثَل درختی که از آب و خاک مراقبت های صاحب خونه استفاده کرده ولی شاخه هاش به سمت دیوار همسایه رفته و مرد همسایه ثمره اون درخت رو میچینه.
این انصافه؟ یعنی این مردم و این آب و خاک هیچ حقی بر گردن اونا ندارن؟

میگن اینجا مشکلات در راه رسیدن به هدف زیاده ولی اگه همین مشکلات نبودن شما اصلا به فکر حل مشکلات می افتادین که یه روز بشه اسمتون رو گذاشت نخبه ؟
آیا اگر از بچگی تو اون کشور های خارجی و در رفاه کامل زندگی می کردین ، اون وقت هم نخبه میشدین؟
اصلا تا حالا با خودتون فکر کردین چرا وقت ثمر بخشی تون ، میان براتون دعوت نامه میزنن؟

اگه بچه بودین و کاری از دستتون بر نمی اومد و هنوز استعدادها و برنامه هاتون و ذهن خلاقتون شکوفا نشده بود از شماها استقبال می کردن؟
اما کشور خودمون ایران چطور؟
چه جوری با شما رفتار می کنه؟
نمیگم اینجا مشکل نیست، نمیگم اینجا دولت خوب حمایت میکنه از طرحهاتون، منم یکی مثل شما هستم . منم اختراع داشتم ، منم بخاطر عدم حمایت منابع ذیربط ، طرحهایی داشتم که تنها در گوشه ذهنم بایگانی شدند و از قالب یه طرح ذهنی خارج نشدن ، ولی هیچوقت این مشکلات باعث نشده من رشادت بزرگمردانی که زمانی میتونستند مثل ما از دنیاشون لذت ببرن ولی بخاطر دفاع از همین خاکشون پا رو لذتهاشون گذاشتن رو فراموش کنم.

برای نمونه همین دکتر چمران که معرف حضور همه هست، ایشون خارج بودن و میتونستن در بهترین آزمایشگاه ها به تحقیقات علمی بپردازن و در اوج لذات زندگی و امکانات رفاهی زندگی کنن، ولی وقتی میبینن توی کشورش جایی که بدون سنجش استعدادش، زمانی که نوزادی بیش نبود ، اون رو در آغوش پر مهرش پذیرفت احساس دِین میکنه و بر می گرده به ایران و از خاکشون دفاع میکنه.

به نظر من، ما باید همینجا، جایی که خیلی های دیگه تلاش کردند تا ایران به رتبه های خوبی در زمینه های مختلف برسه، بمونیم تا مشتی محکم و قوی بشیم برای رهایی از مشکلات. فرار کردن از مشکلات مسئله رو حل نمیکنه فقط یه زمان کوتاهی آدم رو آروم میکنه، همین !!!
ولی بعد یه مدت که به خودمون رجوع کنیم می بینیم در اوج موفقیت ها ، هویتی برامون نمونده .

دقت کردین ، همین خواننده های ایرانی که زمان انقلاب پا رو اِرق ملیشون گذاشتن و برای چشیدن لذایذ زندگی از مملکت خارج شدن، الان تو بیشتر ترانه ها و آهنگاشون حس غربت و بی هویتی شون رو بیان میکنن ؟ چرا ؟ واقعا چرا ؟
اونها با اینکه همه جور امکاناتی دارن اما آرامش خاطر ندارن!!

امیدوارم به این مسائل زمان فکر نکنید که دیر شده باشه و کاری از دستتون بر نیاد . بیاید با خودمون قرار بذاریم اگه یک روزی ثمر رسیدیم، فراموش نکنیم درخت وجودمون در کدوم خاک ریشه تنیده .

تو دنیای امروز که شیبها به سوی انحراف خیلی تُنده، فرصت برای انحراف و خراب شدن و بی هویتی و خیلی چیزای دیگه زیاده ولی برای خوب شدن دوباره و درست شدن و بازسازی هویتمون ، نه .

زمان زود میگذره، بهتره چاره را قبل از اتفاق بجوییم. بذارید این بار نوشداروی بعد از مرگ سهراب فقط تو شاهنامه جریان داشته باشه و اونو به بیرون قصه نکشیم .
زنده باد ایران و ایرانی

مهتاب محمدی

نظرات
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است اولین نظر را شما ثبت کنید
ثبت دیدگاه

ارسال دیدگاه