تعاونی دغلکار ؛ وحدت و بهمن ایثار (3)

زرین نامه: سرویس اجتماعی گلستان ما : صبح روز ششم فروردین ماه 90 بعد از 5 روز تعطیلی سر کار آمدیم . اوضاع از قبل بدتر شده بود . یکی از کارکنان بهمن ایثار یکی از شعبات خیابان امام گرگان درست شب 29 اسفندماه 89 به حساب خواهر خودش 30 میلیون تومان وام واریز کرد و بعد برای اینکه بتواند آنها را راحت تبدیل به پول کند ، این مبلغ را در حساب چند تن از دوستان خود تقسیم و واریز کرد و بعد از باز شدن شعبات و پرداخت پولها توانست این مبلغ را تا 25 میلیون خارج کند .

صبح روز ششم که سر کار امدیم هیچ خبری از دادن پول نبود . مردم هم هنوز سرگرم عید بودند . طوفان حوادث از روی بهمن ایثار گذشته بود و روی ناخوش خود را به تعاونی وحدت نشان داد . تعاونی وحدت در اقدامی عاجل بنرهایی را روی سر در شعبات خود نصب کرد که این تعاونی به موسسه پیشگامان تغییر یافته و هیچ مشکلی از لحاظ بانک مرکزی ندارد اما مردم دیگر چشم شان ترسیده بود . همین که چند نفر پولهایشان را گرفتند بقیه هم هجوم آوردند .

ششم فروردین اما در خیابان شالیکوبی حکایت دیگری بود

تعاونی های وحدت و بهمن ایثار در خیابان شالیکوبی عدالت 11 به فاصله 50 متر از هم قرار داشتند . در حالیکه ساعت به حدود 9 صبح می رسید کم کم بر تعداد مردم در اطراف این تعاونی اضافه می شد. به فاصله نیم ساعت جمعیت عظیمی درون تعاونی وحدت جمع شدند و مدام با کارمندان جر و بحث می کردند .

پیرزنی مدام جیغ می زد تا وقتی که دیگر از حال رفت . اوضاعی بود . یکی از مشتریان تعاونی وحدت شالیکوبی که گویا معلم بود از مردم دعوت می کند که خیابان شالیکوبی را ببندند تا مسئولین به درخواست آنها پاسخ بدهند .

با تحریک این فرد جمعی از زنان و مردان به درون خیابان می آیند . اولش برخی ها خجالت می کشند اما وقتی انسجام و اصرار دیگران را دیدند جاده شالیکوبی به سمت ناهارخوران را بستند و همانجا نشستند . ماشین ها بعد از چند دقیقه قطار شدند و ترافیک سنگینی خیابان را فرا گرفت .

به پیشنهاد فرد تحریک کننده به بستن جاده ، شعار سردادند که" تعاونی دغلکار وحدت و بهمن ایثار " . من که کنار خیابان ایستادم گفتم اون روزی که وام دو و نیم درصدی می گرفتید و درد های خود را التیام می دادید و بدون هزار منت کشی از بانک ها وام راحتی دریافت می کردید ، اینها دغلکار نبودند اما الان که به مشکل خوردند دغلکار و دزد شدند .

یک راننده آژانس که گویا آدم قاطی بود می خواست با ارعاب جمعیت عبور کند اما نتوانست . پلیس امد و با رایزنی و بحث های مختلف بالاخره مردم راضی شدند که بدرون شعبه و جلوی آن نقل مکان کنند . هنوز از پول خبری نبود . همه مانده بودند هاج و واج که آخرش چی می شود .

هر چند روز که می گذشت موسسه صالحین که متولی تعاونی وحدت و موسسه مولی الموحدین که متولی بهمن ایثار بود توانستند تا حدودی خرده پولهای مردم را بدهند . ناگفته نماند بیشتر مردم بین 1 تا 10 میلیون پول داشتند که غالبا از قشر ضعیف و مستضعف بودند و اگر پول این افراد داده می شد تعداد زیادی از مشتریان این تعاونی ها کم می شدند .

یادم می اید یک روز یک جوانی اومد پشت شعبه نعلبندان و با دستان خود یک جوری کرکره را جلو عقب می کشید و داد و فریاد می زد . پلیس و کارمندان به او بی توجهی می کردند و او بدتر می کرد . جلو رفتم و گفتم : داداش چه خبره ؟ گفت : پولمو می خوام . گفتم چقدره ، دفترچه ات را بده . دفترچه را داد و دیدم داخلش نوشته 10 هزار تومان . گفتم تو خجالت نمی کشی . 10 هزار تومان از جیبم در اوردم و بهش دادم گفتم برو .

آنالیز سپرده‌های بهمن‌ایثار در کل کشور 

                                                                              کل کشور
 مبلغ سپرده تعداد سپرده‌گذاران  درصد سپرده‌گذاران  مبلغ سپرده به ریال  درصد مبلغ سپرده
 تا 50 میلیون ریال 390 هزار و 741 نفر  94.59 درصد  1351537551607  32.82 درصد 
 50 تا 100 میلیون ریال  14 هزار و 53 نفر 3.40 درصد  1029902002283   25.01 درصد
 100 تا 150 میلیون ریال 3 هزار و 984 نفر  0.96 درصد  478411296058  11.62 درصد 
 150 تا 200 میلیون ریال 1 هزار و 710 نفر   0.41 درصد 300121016861  7.29 درصد 
 200 تا 250 میلیون ریال 1 هزار و 89 نفر  0.26 درصد  246054091019  5.97 درصد 
 250 تا 300 میلیون ریال 579 نفر  0.14 درصد  156826364237  3.81 درصد 
 300 تا 400 میلیون ریال 412 نفر 0.10 درصد  176350989068  4.28 درصد 
 400 تا 500 میلیون ریال 209 نفر  0.05 درصد  93154037985  2.26 درصد 
 بالای 500 میلیون ریال 327 نفر  0.08 درصد  286245351771  6.95 درصد 


وارد اردیبهشت که شدیم کم کم این کارمندان بهمن ایثار و وحدت بودند که از اوضاع استخدام و وضعیت مبهم شغلی آینده خود بیمناک بودند . کم کم نارضایتی به میان کارمندان رسوخ کرد و ندادن حقوق ها هم مزید بر علت شد تا برخی شعبات کارمندان سر کار نیایند و وضعیت دادن پول مردم با چالش مواجه شود .

مردم نیز با شنیدن اعتصاب کارمندان ناراحت شده که مبادا شعبات بسته شود و به پولشان نرسند . اواسط اردیبهشت بود که کارمندان بهمن ایثار 5 شعبه مرکز شهر که به قول معروف روسا و کارکنانش شهامت بیشتری نسبت به سایر شعب داشتند اعتصاب کردند . ابتدا شعبه میدان وحدت بسته شد ، بعد ابتدای خیابان شهدا ، کارمندان این دو شعبه به طرف خیابان امام براه افتادند و کارمندان شعبه نعلبندان را هم مجاب کردند که بخاطر منافع کارمندان شعبه راببندند . ب

عد به سمت شعبه خیابان خمینی در چهارراه میدان رفتند . آنجا هم بسته شد . از انجا بطرف سرخواجه رفتند . پنجمین شعبه نیز بسته شد . خبر به مقامات بالای تعاونی رسید . همه ابراز نگرانی کردند . شاطری مدیریت شعب وقت از کارمندان خواست سر کار خود برگردند اما کارمندان از خود شاطری بیشتر ناراضی بودند و گفتند هر چی هست زیر سر اوست .

کارمندان این 5 شعبه به سمت شعبه ولیعصر و جرجان رفتند اما کارکنان این دو شعبه به خاطر ترس از آینده شغلی خود حاضر به تعطیلی شعب نشدند. ناچارا همه اعتصابیون شعبات به سرپرستی رفتند تا با شاطری دیدار کنند .

خبر به فخفوری مدیر روابط عمومی بهمن ایثار رسیده بود . او خودش را به بچه ها رساند . یکی از بچه ها تبر آورده بود که می خواهد شاطری رابزند . یکی دستش زنجیر بود و دیگری مدام فحش می داد .

بچه ها با شعار " حی علی خیر العمل فخفوری مرد عمل " از او استقبال کردند و خواستند تا او نماینده بچه ها برای احقاق حق شان باشد . شاطری در داخل دفترش واقع در خیابان انقلاب طبقه سوم بود . بچه ها رفتند . مسئول دفترش گفت : جلسه داره . کارمندان خشمگین بدون اعتنا به این حرفها رفتند داخل . فخفوری هم آمد . مشاجره لفظی بین فخفوری و شاطری در گرفت . شاطری فخفوری را متهم کرد که بچه ها را شانتاژ می کند و فخفوری هم قصه تبانی شاطری و گرفتن پورسانت برای آزاد کردن پول یک بنده خدایی را در یکی از شعبات کردکوی مطرح می کرد .

تمام این حوادث باعث شد تا موسسه مولی الموحدین نیم نگاهی هم به کارمندان بهمن ایثار بکند . نگاهی که با یک بی اعتمادی و بدبینی بخاطر نحوه اداره این تعاونی در ذهن صاحبان مولی الموحدین شکل گرفته بود و به هیچ وجه نمی شد منکر آن شد .

حتی یادم میاد دکتر مزیدی مدیر وقت مولی الموحدین استان گلستان که اصالتا یزدی بود در شعبه وحدت در مقابل عجز و لابه یک زن میانسال گرگانی چنان خشک و خست بار رفتار کرد که آدم از سلام کردن به این فرد بدش می آمد .

به هرحال قرار شد مهندس امیرحسنخانی برادر رئیس هیات مدیره و مدیر عامل موسسه مولی الموحدین که گویا مسئول نیروی انسانی آن موسسه نیز بود به استان بیاید تا در مورد بکارگیری کارکنان صحبتهایی داشته باشد . حال ایشان مهندس بود یا نه بماند اما خوب مخ همه را کار گرفت و بچه ها را سر کار گذاشت .

این قصه خود یکی از سرفصل های مهم این دفتر است که می طلبد در قسمتی جداگانه بدان پرداخته شود .

به پایان آمد سومین قسمت ! حکایت همچنان باقیست ....

ادامه در قسمت چهارم

نظرات
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است اولین نظر را شما ثبت کنید
ثبت دیدگاه

ارسال دیدگاه