زرین نامه: كشف و تبیین رابطۀ تحزب و مبانی دینی (اسلام) در زمرۀ مقوله های جدید مبتلابه جامعۀ اسلامی از اهمیت و ضرورت جدی برخوردار است. این امر، به ویژه زمانی اهمیت مییابد كه رویكردهای مختلف نخبگان سیاسی جامعه را در قبال آن مورد توجه قرار دهیم.
به گزارش زرین نامه، دكتر سید عبدالقیوم سجادی:احزاب سیاسی در جوامع حاضر به مثابه حلقۀ رابط مردم و حاكمیت سیاسی از اهمیت بسیاری برخوردارند. بیشتر پژوهش گران سیاسی از احزاب سیاسی چون یكی از كارگزاران مهم مشاركتسازی سیاسی یاد كردهاند. صرف نظر از اختلافات نظری دربارۀ خاستگاه احزاب، بیشتر رژیمهای سیاسی نسبت به این پدیده اهتمام ورزیده و حزب را به منزلۀ حلقۀ رابط نظام سیاسی و جامعۀ سیاسی مورد توجه قرار دادهاند. برخی از پژوهش گران تلاش کرده اند تا حزب را با نظام دموكراسی غربي پیوند دهند و عدهای نیز بر این باورند كه حزب سیاسی الزاماً به دموكراسی لیبرال مشروط نشده، بلكه دیگر نظام ها و اندیشههای حكومتی نیز میتوانند با حزب سیاسی همآوا شوند. در تلقی نخست، حزب سیاسی از لوازم حكومت دموكراتیك است و نظام پارلمانی و دموكراسی از پیش شرطهای اولیۀ آن محسوب میشود.
در این تلقی، نوعی رابطۀ دوسویه میان احزاب سیاسی و دموكراسی برقرارمیشود: از یك سو دموكراسی چون بستر ظهور و شكلگیری احزاب سیاسی مطرح میشود، و از سوی دیگر حزب سیاسی پیمودن موفقیتآمیز روند توسعۀ سیاسی را ـ كه مشاركت سیاسی شهروندان از شاخصهای مهم آن است ـ فراهم میكند.
حزب ابزار اعمال حاكميت
در مقابل، براساس اندیشۀ نخبهگرایانه، حزب سیاسی را میتوان با صرف نظر از مبانی لیبرالیسم و دموكراسی غربی تبیین كرد. در این تلقی، «حزب» نه زادۀ دموكراسی و نه ابزاری برای تعمیم دموكراسی و مشاركت مردمی است. متفكرانی چون میخلز، موسكا، و پاره تو بیش از آنكه حزب را ابزاری برای تعمیم دموكراسی و مشاركت مردم بدانند، وسیلهای برای اِعمال حاكمیت نخبگان سیاسی تلقی میكنند. با این همه، بیتردید، حزب، به مفهوم نوین آن، در غرب دستآورد تجربۀ سیاسی جوامع غربی و از ملزومات مدرنیته و زندگی جدید است. همچنین، بر این نكته اتفاق نظر نسبی وجود دارد كه «احزاب سیاسی» ابزار مناسبی برای نظارت و نقد قدرت سیاسی اند. بنابراین، احزاب سیاسی، علیرغم جنبههای منفی ای كه احتمالاً دارند، میتوانند از كارگزاران و نشانههای توسعۀ سیاسی باشند. از این رو، در جوامع در حال توسعه، ناگزیر، این بحث مطرح است كه نسبت به احزاب سیاسی چه رویكردی وجود دارد؟ جایگاه احزاب سیاسی در این جوامع چگونه است؟
جامعه ديني ايران و تحزب
در جامعۀ دینی، نظیر ایران، در پی طرح مباحث توسعۀ سیاسی، این مسئله نیز مطرح شد كه نظام دینی (جمهوری اسلامی) نسبت به این پدیدۀ جدید چه موضعی را میتواند اتخاذ كند؟ از آنجایی كه حكومت دینی از یك سو برای پیمودن مسیر موفقیتآمیز توسعۀ سیاسی، به عنوان یك مقولۀ عقلانی و انسانی، نمیتواند نسبت به تجربه های دیگر جوامع بیتفاوت باشد، ناگزیر درمورد احزاب سیاسی به عنوان كارگزار توسعۀ سیاسی و مكانیزم مشاركتزا نیز نمیتواند خنثی عمل كند.
از سوی دیگر، به علت آنكه حكومت دینی روشها را با چارچوب آموزههای دینی محك میزند و نمیتواند تجربه های مدیریتی جوامع بشری را بدون توجه به عقاید و مبانی دینی به كار بندد ناگزیر باید به كشف و استخراج نظرگاه دین در این زمینه مبادرت ورزد. بدین ترتیب، نظام دینی در مواجهه با پدیدههای جدید، از جمله احزاب سیاسی ناگزیر است تا رویكرد دین و مبانی دینی را در قبال لوازم، شرایط، و تبعات دینی پدیدهها بررسی كند.
درنتیجه، امروزه، این پرسش جدی مطرح است كه: اسلام ( تعالیم شیعی) نسبت به حزب و لوازم و تبعات آن چه رویكردی دارد؟ آیا میتوان میان حزب به عنوان یك مقولۀ جدید با مبانی و لوازم خاص خود و تعالیم دینی پیوند زد؟ اساساً، تدوین مبانی فقهی و كلامی حزب امكان پذیر است؟ در چه محورهایی میتوان این مبانی را تدوین و تبیین كرد؟ در پاسخ به پرسشهای فوق میتوان گمانه و فرضیههای متعددی طرح كرد، از جمله اینكه:
هر چند حزب مفهوم جدیدی از تحولات سیاسی و اجتماعی قرون اخیر بوده و به صورت مستقل در متون و منابع دینی با این معنا به كار نرفته است، اما با توجه به مبانی نظری و شاخصها و كاركردهای آن میتوان مؤیدات دینی را از منابع و متون اسلامی برای آن استخراج كرد. در مقابل، فرضیههای بدیل چندی نیز مطرح است، از جمله اینكه: با توجه به مبانی و لوازم خاص حزب سیاسی و پیوند همه جانبۀ آن با نظام دموكراسی ایجاد سازگاری میان حزب و تعالیم دینی به همان اندازه ناتمام به نظر میرسد كه تلاش برای سازگار كردن اسلام با دموكراسی. بنابراین، هر نوع بحث در زمینۀ مبانی دینی تحزب با امتناع و انسداد مواجه است.
حزب روش
برخی از پژوهش گران با طرح فرضیۀ سوم تلاش کرده اند كه موضع سكوت و بیطرفانۀ تعالیم دینی را مستدل سازند. در این تلقی، دین به مثابه مجموعهای از تعالیم وحیانی فقط در چارچوب ارزش ها به جهتگیری میپردازد و در حوزۀ روش ها نفیاً و اثباتاً اظهار نظر نمیكند. در نهایت، بحث روشها امری عرفی و عقلایی است كه از حوزۀ جهتگیری دین خارج میشود. بنابراین، حزب همچون یك روش باید مطالعه شود و در این مورد تلاش برای كشف نظرگاه دین و تدوین مبانی فقهی ـ كلامی برای آن فاقد پشتوانۀ منطقی لازم است. در اینجا، چند نكته به عنوان مفروض تلقی می شود كه:
۱) جوامع دینی برای سامان دهی امور سیاسی و اجتماعی و مدیریت سیاسی خود ناگزیرند تا بر اساس تعالیم و آموزههای دینی و با رعایت چارچوبهای دینی عمل كنند. در این جوامع، هر نوع تجویز و اتخاذ مكانیزم مدیریتی باید با در نظر داشتن تعالیم اسلامی صورت گیرد و در نتیجه روش-های ناسازگار با تعالیم دینی مطرود و ناشیانه است.
۲) به لحاظ كارشناسی، علیرغم وجود جنبههای مثبت و منفی « حزب »، نوعی اجماع نظر نسبی در كارآمدی و موجه بودن آن به مثابه مكانیزم مشاركت سازی سیاسی و مؤثر در روند توسعۀ سیاسی وجود دارد.
۳) به هر حال، از آنجایی كه تحزب با توسعۀ سیاسی پیوند وثیق دارد، با شیوع گفتمان توسعۀ سیاسی در ایران بالطبع بحث احزاب سیاسی نیز مطرح شد. امروزه، این مقوله جذابیت بسیار دارد و حداقل در سطح روشنفكران جامعه از موضوعات جدی است.
بحث تحزب در جامعۀ اسلامی و نسبت آن با مبانی دینی قدمت چندانی ندارد. در جوامع دینی اهل سنت، پژوهشهایی در این زمینه انجام شده است كه برای نمونه میتوان به التعددیه فی الاسلام اثر عبدالقادر ابوفارس و الاسلام، الدوله الدنیه و الدوله المدینه اثر محمد عماره اشاره كرد. اما در حوزۀ فقه و كلام شیعی، تا آنجا كه نگارنده جست وجو كرده است، در این باره حتی یك اثر آكادمیك و منسجم وجود ندارد.
پژوهشهایی كه تاكنون انجام شده عمدتاً در سطح مقالات و برخی كارهایی است كه در حد طرح موضوع باقی میماند. بنابراین، انجام یك پژوهش جدی و منسجم در این زمینه هنوز به عنوان یك ضرورت جایگاه خود را حفظ كردهاست. تبیین نظرگاه دین و تعالیم اسلامی در زمینۀ مسائل و موضوع های جدید از وظایف جدی پژوهشگران مسلمان است كه باید رویكرد دین را در قبال مقوله های جدید از منابع دینی استخراج كرده، در اختیار كارگزاران نظام اسلامی و جامعه دینی قرار دهند.
شرایط كنونی جامعۀ اسلامی ایران، با توجه به اهمیت مشاركت سیاسی مردم در صحنههای مختلف سیاست و اجتماع، ارائۀ راهكارها و مكانیزمهای عینی و موفق را برای پیمودن این مسیر بیش از پیش ضروری ساخته و رسالت پژوهشی محققان دینی را خطیرتر از گذشته دانسته است. كشف و تبیین رابطۀ تحزب و مبانی دینی (اسلام) در زمرۀ مقوله های جدید مبتلابه جامعۀ اسلامی از اهمیت و ضرورت جدی برخوردار است. این امر، به ویژه زمانی اهمیت مییابد كه رویكردهای مختلف نخبگان سیاسی جامعه را در قبال آن مورد توجه قرار دهیم: عدهای بر ضرورت تحزب به منزلۀ ابزار كارآمد و مناسبی برای توسعۀ سیاسی یاد كرده، ترویج فرهنگ تحزب را دنبال می کنند، در حالی كه طیف دیگر احزاب سیاسی را از زوایای منفی آن مورد توجه قرار داده و از موضع مبانی دینی و تعالیم وحیانی به نقد این پدیده پرداختهاند. لذاست كه باید با استدلال و انسجام هر چه بیشتر کوشید تا دربارۀ این مقوله هر چه بهتر و كاملتر پژوهش، و سپس تدوین و تئوریزه شود.
* پژوهش گر پژوهشكدۀ اندیشۀ سیاسی اسلام پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و نویسندۀ كتاب مبانی تحزب در اندیشه سیاسی اسلام (اثر برگزیدۀ كنگرۀ دین پژوهان در سال ۱۳۸۲).
ارسال دیدگاه