آقای رییس جمهور ؛ تنها با رمز " علی " بهار خواهد آمد

زرين نامه: آقای رییس جمهور اگر منظور از بهار ، امام عصر(عج) است . بدان که آمدن این بهار ، فقط با تبعیت از امام خامنه‌ای میسر است تا رمز ولایت و ولایتمداری نداشته باشیم چگونه می خواهیم در راه ولایت آن امام بزرگوار کوشا شویم.

پیام نوروزی ای که جناب رییس جمهور در لحظه سال تحویل قرائت نمود سرشار از نکات تامل برانگیزی بود که شاید مهمترین نکته غیر قابل اغماض، اشاعه چندین باره‌ی تفکر انسان گرایی یا اومانیزم بود که اخیراً نیز در سخنرانی های ایشان و شخص جنجال برانگیز دولت ( اسفندیار رحیم مشایی) دیده و شنیده می شود.

هر چند انتقاداتی که از سوی عالم دین شناس علامه مصباح (حفظه الله) نسبت به تفکرات این جریان بوجود آمده‌ی منحرف در دولت باعث چرخش سفسطه ای در نطق های لیدر انحراف شده است و الفاظ خود را با رنگ بوی دیگری به خورد شنوندگان می دهد ولی اصل گفتار همان است که علامه بیان داشته است. و متاسفانه ایشان ( علامه مصباح) را بارها از تریبون ها و رسانه ای دولتی مورد بی حرمتی و بی احترامی قرار داده‌اند.

مشایی در مسیر خود احمدی نژاد را هم به ورطه ای کشانده است که در گذشته اگر تفکیکی بین رئیس جمهور و مشایی بود ، الان دیگر جایی برای آن هم باقی نگذاشته است.

سال 88 بود که قصه به صورت جدی تری با مخالفت رهبری از انتصاب اسفندیار به مسئولیت معاون اولی رئیس جمهوری شروع شد و مبنایی شد برای رفتارهای غیر متعارف رییس جمهور که از خانه نشینی 11 روزه بگیر تا عمل نکردن به سخنان 10 آبان 91 مقام معظم رهبری که فرمودند هر که تا انتخابات بخواهد تشنجی در افکار و احساسات و فضای کشور رخ دهد قطعا خائن به نظام است .

هر چه به انتخابات نزدیکتر می شویم شعار " زنده باد بهار " ی که به صورت خیلی غیر عادی از زبان احمدی نژاد و مشایی به صورت مکرر شنیده می شود ، دیده می شود که به زعم عده ای آن شعار انتخاباتی دولت برای انتخابات است.

باید گفت که این یک شعار است برای روی کار آمدن فردی که تفکرات انحرافی خطرناکی در ذهن خود دارد که این یادداشت به بازخوانی و نگاه به حرکات جدید این جریان از بعدی مهم که امروز بیشتر به آن پرداخته می شود، پرداخته است.

یکی از اصول فراماسونری ، اومانیزم و انسان گرایی است. از نظر فراماسون‌ها اصالت با انسان است و باید انسان به جای خدا بنشیند. آن چه باید ما در صدد تحقق آن باشیم خواست و اراده انسان است و بس.

یحیی هارون در کتاب معروف "مبانی فراماسونری" خود ، هدف نهایی ماسون ها را تخریب دین و نابودی آن ذکر می کند و اظهار می دارد: "هدف نهايي ماسونري اين است كه مي­ خواهند دين را به طور كامل تخريب كرده، جهاني اومانيست براساس تقدس انسانيت ايجاد كنند آن­ها مي­خواهند نظم نويني براساس غفلت بنا كنند كه در آن مردم خدايي كه آن ها را آفريده انكار كنند و به خود مقام ربوبيت بدهند اين هدف فلسفه وجودي ماسونري است.

در این جریان که اومانیزم پا به پای تفکر الحادی به پیش می رود " فراماسون ها همانند بيانيه سال 1933 اومانيست­ها، معتقدند كه خدا پرستي سنتي بويژه ايمان به خدايي كه شنونده دعا است و به مردم زندگي مي ­دهد و از آن ها مراقبت مي­ كند، مي­ فهمد و قادر است و كاري براي آن ها انجام مي­ دهد يك اعتقاد ثابت نشده و از مد افتاده است"

سپس بر اساس این اعتقاد می گویند" ما به عنوان ضد خداپرستي، از انسان شروع مي­ كنيم نه از خدا. از طبيعت نه از ملكوت." ( همان، ص 62) روند ماسون شدن و پرستش انسان و نشاندن آن به جای خدا در لژهای فراماسونری این گونه انجام می شود " يك فراماسون قبل از ورود به تشكيلات فراماسونري مي­آموزد كه بايد نسبت به دين و مذهب بي­ اعتنا باشد.

اگر کمی به سخنان مشایی در روز درختکاری توجه کنید دقیقا این تفکر را می بینیم :

« در جمع شما عزیزان به صورت نمادین درخت دوستی، برابری و برادری بین ملت‌ها را در ایران مهد تمدن و زندگی با شکوه انسانی می‌کاریم و آن را پاس می‌داریم. امروز ما درخت می‌کاریم و به استقبال بهار می‌رویم، بهاری که مهمترین خصیصه آن ظهور دوباره آفرینش و بروز توانمندی‌های حیات و زیبایی‌هاست.

باید بدانیم که اگر بهار طبیعت چرخشی است و ما شاهد پاییز هستیم به دلیل درک بهتر بهار در نظام آفرینش طبیعی است. زمستان به خودی خود اصالتی ندارد و از آن جهت معنا پیدا می‌کند که بهار در پیش است،زمستان فصلی است که در غیاب بهار اتفاق می‌افتد تا قدر آن را بیشتر بدانیم.

در بهار شاهد به فعلیت درآمدن توانمندی‌ها هستیم درجهان آنچه که اصلح است رویش است و ریزش تنها یک معلول است، رویش مجدد به ریزش پیش ازخود نیازمند است.

آنچه که مهمتر از همه اینهاست بهار انسانی است، در بهار انسانی زمستان موضوعیتی ندارد و دائمی است، بهار فرصتی برای آفرینش است، بهار انسانی بهار همیشگی است، آنها که گوی سبقت را از سایر انسانها ربوده‌اند انبیا و اولیای الهی هستند که ظرفیت بیشتری برای خلق کردن دارند. »

مشایی در باره انسان تا این اندازه غلو می کند که می گوید: " انسان بزرگتر از جهان است هيچ نقطه‌اي از عالم نيست كه به انسان مربوط نباشد هيچ نقطه از عالم نيست كه در آن منظوري از انسان وجود نداشته باشد امروز ما جزء كوچكي از جهان هستيم." (سایت شخصی مشایی30 مرداد 87)

جالب است که وی از یک طرف انسان را از همه جهان بزرگتر می داند و از سوی دیگر در جمله بعدی انسان را جزء کوچکی از جهان !

و سپس باز در ادامه می گوید: " انسان متعلق به همه عالم است و همه عالم متعلق به انسان است " او در چارچوب تفکر دست کم شبه اومانیستی، دین را فرع انسان دانسته می گوید: " مي‌گويند صف‌بندي مومن و كافر وجود دارد اين صف‌بندي وقتي اصالت دارد كه فرصت‌ها را براي انتخاب انسان‌ها فراهم بياوريد و انسان‌ها به مفهوم واقعي آزادي انتخاب خود را انجام دهند اين كه مسلمان‌ها بگويند كار ما درست است بقيه اشتباه مي‌گويند يعني 5/5 ميليارد انسان را از دايره انسانيت خارج كنيم " .

رحیم مشایی انسان بودن را اصل می داند و آن را بر دین و مکتب اسلام مقدم می دارد و می گوید حق ندارید کسانی را که مسلمان نیستند از دایره انسانیت خارج کنید؛ در حالی که در فرهنگ قرآن نسبت به کفاری که از روی عمد در کفر باقی مانده اند و مرتدین و منافقین برخورد با یک انسان نیست و در برخی از موارد آن ها را انسان نمی شمرد.

مشایی بر اساس اصالت انسان می گوید: " بعد از آن که اين انسان ها گرد هم آمدند ، تازه خدا هم معنا پيدا مي کند. ظرفيت انساني بايد شکل بگيرد تا ما سخن از خدا بگوييم. انسان که شناخته نشده باشد، که شناخته نشده است، کي خدا قابل شناسايي است؟ عظمت خدا وقتي قابل شناسايي است که عظمت انسان شناخته شده باشد .... بايد همه ابعاد وجود انسان را بشناسيم.

بدون شناخت جهان کي مي توانيم انسان را بشناسيم ؟

انسان 2000 سال پيش کجا و انسان امروز کجا ؟

وی سپس بر همین اساس می گوید : " هر انساني صرف نظر از همه مشخصاتي که مربوط به اوست بايد يکسان ديده بشود. جامعه آينده بشري متعلق به همگان است. هر مشرب فکري، هر مذهب فکري، هر مسلکي ، هر منطقي، هر ديني، هر چه که در دنيا وجود دارد و داراي صبغه فکري است، آرم و نشان فکري دارد و پيام فکري دارد تنها در صورتي که بتواند جامعه جهاني را با هم ببيند و همه انسان ها را محترم بشمارد اين آينده از آن اوست، در اين آينده (چون آينده از آن مردم است) هيچ جامعه اي در آينده برتر از ديگران نيست، هيچ کسي.

در آينده ، کشور معنا ندارد، نژاد معنا ندارد و آينده ، آينده آن هاست."

مشایی سرانجام می گوید: "بدون واهمه مي گويم: جهان آينده متعلق به همه انسان ها است. هر منطقي که بين انسان ها فرق بگذارد محکوم به شکست است. هر منطقي که به خط کشي بين انسان – جمله استراتژيک است- هر منطقي که به خط کشي بين انسان ها بينجامد منطقي است که در آينده خريدار ندارد."

آقای ریس جمهور به نحو دیگری باز به اشاعه همین تفکر در پیام نورورزی خود نموده است: انسان براي زندگي بهاري و در بهار سرشار از زيبايي ، بهار توحيد و عبوديت و آزادي و بهار عدالت و عشق و كرامت خلق شده است.

بله اینها تنها گوشه ای از این حرکت منحرفانه افرادی در دولت می باشد که تمام تمرکز خود را برای قالب نمودن افکار خود در اذهان نموده اند. شمشیری که پشت سر دین و دیانت خوابیده است.

چندی پیش روزنامه خورشید به صورت ناشیانه ای با آوردن یک تیتر با عنوان " اسفند یارتان بهار می آید " که مربوط به اشعار سروده شده ای بود به القای آمدن اسفندیار رحیم مشایی در بهار 92 و انتخابات ریاست جمهوری نموده بود و از سویی مصاحبه ها و سخنرانی های لیدر جریان انحراف نیز به صور تامل برانگیزی روبه ازدیاد است.

دائما صحبت از بهار می شود که گاها آن را به لقب امام زمان(عج) که " ربیع الانام" است مرتبط می کنند؛ باید این را گفت که ؛ آقای رییس جمهور اگر منظور از بهار امام عصر(عج) است ، بدان که آمدن این بهار فقط با تبعیت از امام خامنه‌ای میسر است تا رمز ولایت و ولایتمداری نداشته باشیم چگونه می خواهیم در راه ولایت آن امام بزرگوار کوشا شویم.

آقای ریس جمهور ، ولایت شرط اساسی فرج است که شما بارها آن را از خود ساقط نموده اید و فکر می کنید که همگان هم کبک گونه زندگی می کنند و این ها را توجه ندارند.

ولی باید گفت که این بهار ، همان اسفندیار رحیم مشایی است که می آید و در ذهن خود تکرار قصه پر غصه فتنه 88 را به نحوه غبار آلودتر دنبال می‌نماید ولی غافل از اینکه فرزندان ایران اسلامی همچون شیری غرنده در پرتو منویات ولایت، در مقابل هر انحرافی جانانه دست به مبارزه خواهند زد.

همانطور که 8 سال اصلاحات را با صبر ایوب خود سپری نمودند و دیگر نگذاشتند و نخواهند گذاشت که اریکه قدرت و اجراییات کشور به دست تجدیدنظر طلبان و سکولارهایی چون آن افراد بیفتد.

نویسنده در پایان هم یاد این شعر می افتاد که :

بی خامنه ای راه به جایی نبری / ای آنکـه ز حکـم ازلـی بی خبری /

بـا رمــز علــی بهــار خواهـد آمـد / بی طاعت او نیست ز مهدی خبری /

فرهاد کشوری / دانا

نظرات
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است اولین نظر را شما ثبت کنید
ثبت دیدگاه

ارسال دیدگاه