« غولی به نام پول »

زرین نامه: در آن قدیم ندیما که مثل امروز اینهمه وسایل مدرن و سرگرم کننده نطیر تلویزیون، کامپیوتر و بازی های کامپیوتر نبود، خانواده ها که دور هم جمع می شوند برای سرگرمی بزرگتر ها برای کوچکترها قصه می گفتند.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی زرین نامه؛ خصوصا شب های بلند پاییزی آنهم در زیر کرسی گرم و نرم. البته قصه های مادربزرگها و پدربزرگها که با آب و تاب برای سرگرمی بچه ها تعریف می کردند صفای خاص خودش را داشت و از طرفی هم باعث رونق داستان سرایی آنهم از طریق سینه به سینه می شد یکی از داستانهایی که اغلب پدربزرگها و مادربزرگها در شب های سرد و بلند پاییزی برای نوه ها تعریف می کردند داستان غول چراغ جادو بود.

این غول که از چراغ یا کوزه بیرون می آمد برای صاحبش هرگونه خوشبختی و آسایشی را به ارمغان می آورد و معمولا کارهای محیرالعقولی که از هر کس ساخته نبود، این غول به راحتی آب خوردن انجام می داد.

مثلا در یک چشم به هم زدن طی طریق کرده از این سر جهان به آن سر جهان می رفت. یا در یک چشم به هم زدن برای صاحبش چیزهای گوناگونی که به او امر شده بود، فراهم می کرد، یا در یک پلک بهم زدن شهری را ویران و یا برعکس شهر ویرانی را آباد می نمود. اما امروزه غول بزرگتری پا در عرصه گیتی گذاشته که غول چراغ جادوی ما در مقابلش مانند یک موش است و چه بسا این غول جدید آن غول چراغ جادو را نیز مغلوب خود ساخته است.

این غول جدید نامش پول است! این پولی که از کاغذ ساخته شده و می شود به او گفت غول کاغذی! این غول کاغذی از غول چراغ جادو خیلی قویتر است و اگر پنجه در پنجه او بیفکند شک نکنید که پشت غول چراغ جادو را به خاک می زند از همین رو این غول امروز بر همه ی غولها فرمانروایی می کند وحرف اول وآخر همه ی حوادث و ماجراهای دنیا را این غول جدید می زند!

امروز این غول کاغذی می تواند در یک چشم بهم زدن به امر صاحبش کاخی برپا نماید که در تاریخ غولهای افسانه ای بی سابقه باشد آنهم کاخی که در او همه گونه امکانات رفاهی که در خیال آدمی نمی گنجد، به وجود آورد.

از خوردنی ها که نگو ونپرس چرا که از شیرمرغ تا جان آدمیزاد در آن کاخ برای خوشی صاحبش فراهم و در یخچال و فریزر آن انواع مرغ و ماکیان ، ماهی و میگو خلاصه از غذاهای دریایی تا خشکی، به وفور یافت می شود.

این غول در اندک زمانی برای صاحبش ماشین های چند صد میلیونی از آنور آبها تهیه و در اختیار صاحبش قرارمی دهد.

اگر صاحب این غول کاغذی ( اسکناس ) هوس کند که برای استراحت و تفریح سری به مناطق خوش آب وهوای آنور جهان بزند، این غول او را در سریعترین زمان به وسیله هواپیمای جت به آن مکانها برده وکلیه ی امکانات رفاهی، از قبیل ویلا یا پلاژ، نوکر، خدم و حشم ، راننده ی شخصی و… برایش آماده می نماید تا صاحبش فارغ البال از مشکلات روز مره بتواند چند صباحی را در آن مناطق زیبا به خوشی و خرمی سپری نماید.

البته این غول کاغذی علاوه بر این کارهای مثبت ومفید به امر صاحبش به کارهای غیرمفید و یا غیر انسانی نیز داخل می شود.

مثلا این غول کاغذی می تواند عده ای از انسانهای بیگناه را از کره ی خاکی بر چیند و یا با بمب انسانهایی را از هستی ساقط نماید. یا به فرمان صاحبش شهری و یا کشوری را به آشوب بکشد.

یافتنه ای را شروع نماید که سالهای سال تر و خشک انسانها را باهم بسوزاند.

خلاصه از این غول کاغذی (پول) هرچی بگی برمی آید! و کاری که محال باشد سر راه این غول وجود ندارد این غول کاغذی می تواند حتی عشق و علاقه و دوستی انسانها را به کینه و دشمنی تبدیل نماید.

حتی می تواند زندگی هایی را که با عشق شروع گردیده متلاشی نماید.

غول است دیگر هیچ کاری از او بعید نیست. البته این غول کاغذی ظاهری آراسته و دلفریب دارد، و خیلی از انسانها را به خود فریفته است از این رو بعضی از انسانها حاضرند همه چیزشان را بدهند تا این غول کاغذی را بدست بیاورند!

البته عده ای نیز تا جایی پیش می روند که حاضرند وجدان، شرف، آبرو و خلاصه دارو ندارشان را در راه این غول کاغذی، فدا نمایند تا آن را بدست آورند! تازه بعد هم که آن را به دست آوردند نمی دانند که چگونه این غول کاغذی راکنترل نموده ودر ید قدرت خود نگه دارند بلکه این غول کاغذی است که آنها را در چنبره و چنگال خود اسیر و ذلیل نموده و به هر طرف که مایل باشد، او را می کشاند! چون غول است وغول هم که با انسانیت واخلاق انسانی فاصله ها دارد.

به همین خاطر این غول دستور هایی به صاحبش می دهد که او را از انسان و انسانیت ساقط و به یک حیوان درنده ای که همنوعانش را می درد، تبدیل می نماید.

لذا لازم است که ما حواسمان را جمع کرده تا خدایی نکرده این غول کاغذی بر ماحاکم نگردد ویا به عبارتی ساده تر او ارباب و فرمانده ی ما نشود و ما باشیم که بتوانیم بر این غول کاغذی حکم برانیم و او را در چنگال خودمان اسیر نماییم!

بیایید همه با هم دست به دعا برداریم برای کسانی که در دام این غول کاغذی بی شاخ و دم گرفتار شده اند تا آنها از چنگال این دیو پر زرق و برق رهایی یابند! چونکه متوجه نیستند که در دام چه عفریته ای گرفتارند.

آن ها با خوش خیالی فکر می کنند که این غول کاغذی در چنگال آنها اسیر است و این غول فرمانبر آنهاست در صورتی که این غول کاغذیست که آنها را برده و بنده ی خود کرده است و بر آنها حکم رانی دارد.

چون این غول کاغذی آنچنان در برابر این انسانها جلوه گری می کند و آنچنان زرق و برقش را به رخ این انسانها می کشد، که آنها را شیفته و واله ی خود می کند تا جائیکه حاضرند برای به دست آوردنش به هر خیانت و جنایت و رذالتی، دست بزنند! پس باید با هوشیاری و بصیرت بالا از خودمان مواظبت نماییم تا اسیر این غول کاغذی (پول) نشویم./نیلکوه

نظرات
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است اولین نظر را شما ثبت کنید
ثبت دیدگاه

ارسال دیدگاه